دوره کامل البروکس ۲۰۱۴

قسمت هشتم 
 

روند بازار

جهت بازار و بازار متعلق به چه کسی هست؟

در ابتدا لازم به ذکر است یکی از تمرین هایی که برای یادگیری و تشخیص روند بازار به نحوه صحیح وجود دارد، گذراندن تایم طولانی و مفید برای مطالعه چارت می باشد که این پروسه سیر شکل گرفتن کندل ها و ترندهاست. بهترین راه برای زیر نظر داشتن این روند، داشتن بکگراند یک پوزیشن واقعی است؛ برای مثال پیروی از یک تریدر حرفه ای و استفاده از قابلیت کپی تریدینگ! درواقع در صورت مبتدی بودن با سپردن سرمایه خود به یک تریدر حرفه ای و استفاده از سیستم جامع کپی ترید در فارکس نه تهنا سرمایه خود را به نحوه صحیح رشد می دهید بلکه با بررسی پوزیشن های یک ترید حرفه ای تجربه و یادگیری عملی در بازار ضمن کپی ترید هم  اتفاق خواهد افتاد. با ایجاد چالش هایی برای خودتان مثل پرسیدن سوال هایی از قبیل " چطور تریدر توانسته با این پوزیشن به سود برسد؟" به نتایجی دست پیدا خواهید کرد که شما را یک قدم به تریدر شدن نزدیک ترمی کند. برای هرچه حرفه ای تر شدن در این مسیر باید درگیر روند مارکت باشم؛ یادگیری کپی ترید و کپی ترید جفت ارزها در بازار فارکس یکی از عالی ترین راه های شناخت مارکت به صورت حرفه ای و کاربردی می باشد.
(مقاله مربوط به کپی ترید را میتوانید در همین سایت بخوانید)

مهمترین نکته در مورد پرایس اکشن این است که ببینیم آیا بازار در روند و یا در دامنه معاملاتی است، اگر نمی‌دانید که کدام یک از این دو را داریم پس حتماً دامنه معاملاتی است؛ روند واضح است و هر وقت که بازار واضح نبود پس در دامنه معاملاتی هستیم. بازار در یک سیکل تمام نشدنی قرار دارد یعنی یا در روند است و یا در دامنه معاملاتی، وقتی در دامنه معاملاتی باشد آنگاه نهایتاً در یک جهت وارد روند می شود. روند، میتواند قوی باشد مثل اسپایک یا شکست، هردویک چیز هستند؛ بعد از مدتی پولبک و همپوشانی خواهیم داشت و سپس وارد کانال میشود و بعد از کانال وارد ادامه‌ی معاملاتی میشویم. پس این دامنه معاملاتی در یک جهت شکسته می‌شود و دوباره این فرآیند از نوع آغاز خواهد شد.
بازار دارای یک نیروی درونی یا جبر است؛ یعنی برای همیشه کاری که تا الان را انجامداده را همچنان خواهد داد پس باید این مورد را رد معاملات خود رعایت کنید.

وقتی بازار در روند است، ۸۰ درصد از تلاش‌های بازار برای برگشت به نتیجه نمی رسد پس باید در جهت روند بازار معامله کنید؛ اگر در روند نزولی هستید و بازار در حال برگشت است آنگاه این برگشت به احتمال ۸۰ درصد به پرچم نزولی تبدیل خواهد شد، پس باید به دنبال فروش باشید نه خرید. همچنین وقتی بازار در دامنه معاملات باشد، ۸۰ درصد از تلاشهای بازار برای ورود به روند به نتیجه نمی رسد. پس وقتی بازار در تلاش است که در یک جهت شکسته شود آنگاه ما باید در جهت مخالف آن معامله کنیم. یعنی اگر بازار از سقف قبلی بالاتر برود، منطقی است که بفروشیم.

اگر مطمئن نیستید که بازار در روند است و یا در دامنه معاملاتی، پس حتمادر دامنه معاملاتی است؛ بی اطمینانی، نشانه اصلی برای وجود دامنه معاملاتی است. پس هر وقت مطمئن نیستید، بدانید که بازار در دامنه معاملاتی است.
اگر منتظر پولبک هستید ولی پولبکی شکل نمی گیرد، بدانید که بازار در روند است و وقتی بازار در روند است حتماً باید وارد بازار بشوید حتی با حجم کم، چون روند برای مدت طولانی بدون پولبک ادامه خواهد یافت و ممکنه بخشی از روند را از دست بدهید.


منظور از این که میگیم همیشه در جهت روند باشید چیست؟ اگر در لحظه مجبور شوید به بازار ورود کنید همیشه باید در جهت بازار بخرید یا بفروشید معمولا انتخاب خیلی واضح است و تقریباً همیشه می توانید انتخاب کنید؛ اگر نمی توانید بر اساس دو سه یا چهار شمع قبلی تصمیم بگیرید به ۳۰ یا ۴۰ شمع قبلی برگردید و به دنبال آخرین اسپایک های صعودی و نزولی بگردید.


اگر بازار در طرف خرید باشد دلارهای بیشتری برای خرید صرف می شود؛ یعنی مقدار خرید بیشتر است که باعث می‌شود فشار خرید ایجاد شود، پس فشار خرید قوی تر از فشار فروش است و احتمالاً قیمت ها بالا تر خواهند رفت، پس باید به دنبال خرید باشید. اگر بازار در طرف فروش است یعنی دلار های بیشتری برای فروش صرف می شود و فشار فروش ایجاد می شود؛ یعنی اینکه فروشندگان در حال به دست گرفتن کنترل بازار هستند، پس احتمالا قیمت‌ها کاهش یابد و باید به دنبال فروش بود.
اگر جهت بازار واضح باشد باید سریعاً در یک پولبک کوچک وارد شوید و اگر ایست ضررتون خیلی دور می شود، ایرادی ندارد؛ به جای آن می توانید با حجم کم معامله کنید. پس اگر ایست ضررتون سه برابر حالت عادی است آنگاه به اندازه یک سوم یا یک چهارم از حجم نرمال معامله کنید. معامله با حجم کم هیچ ایرادی ندارد، یعنی بهتر است با هر پوزیشنی وارد شوید ولی روند را از دست ندهید‌.
در روند، قیمت ها معمولاً در یک جهت حرکت می کنند و یک جا وارد کانال میشویم؛ اکثر اوقات، کانال برای مبتدی ها چندان واضح نیست.


روند می‌تواند به کوچیکی یک شمع باشد. به خاطر داشته باشید که هر شمع روندی، یک روند است؛ از طرفی روند می‌تواند به بزرگی یک چارت هم باشد.


ویژگی های روند صعودی عبارتند از: مجموعه ای از سقف و کف های بالاتری که در یک کانال صعودی قرار گرفته اند. کف کانال همان خط روند است و سقف کانال هم خط روند کانال است. از آنجا که در هر روند صعودی، سقف ها و کف ها بالاتر شکل می گیرند تا وقتی که سقف ها و کف های بالاتر داشته باشیم روند همچنان باقی است. سوئینگ تریدرها ایست ضرر خود را در زیر آخرین کف قرار میدهند؛ چون اگر بازار از کف قبلی پایین تر برود آنگاه دیگر در روند نیست آنگاه شرط می بندند که روند ادامه خواهد یافت، اما اگر بازار از کف قبلی پایین تر برود آن‌گاه فرض آنها غلط بوده و بازار دیگر در روند نیست و یا در دامنه معاملاتی است و یا برگشته است. در روند نزولی کف و سقف ها پایینتر شکل می گیرند و در یک کانال نزولی قرار داریم. سقف این کانال، همان خط روند است و کف کانال هم خط روند کانال است همانند روند صعودی...
در روند نزولی، سقف ها و کف ها پایین تر هستند و تا وقتی که بازار، کف ها و سقف های پایین تری شکل دهد، همچنان در روند نزولی هستیم، به همین دلیل سوئینگ تریدرها در زمان فروش ایست ضرر خود رادر بالای آخرین سقف قرار می دهند. پس هر دفعه که بازار پایین‌تر می‌رود، آنگاه ایست ضرر خود را در سقف پایین‌تری قرار میدهند چون اگر بازار از آخرین سقف بالاتر برود، آنگاه فرض بر این است که روند نزولی پایان یافته است و بازار وارد دامنه معاملاتی یا روند صعودی شده است.
معامله گران به طور دائم از یکسری کلمات استفاده می کنند. این کلمات تعریف واحدی ندارند. در اینجا لیستی از کلمات را داریم که تغییرات بازار را توصیف می کنند و تعریف خود از کلمات را عنوان می کنند. روند، یک حرکت اریب است که صعودی یا نزولی می باشد و بخش زیادی از صفحه را اشغال میکند و در هر زمان، بیشتر از ۲ تا روند نمی تواند روی صفحه باشد اگر بیشتر از ۲ تا بود دیگه از کلمه روند استفاده نمیکنم و کلمه دیگری را به کار خواهم برد.
 سویینگ، گام و پولبک همگی نوع کوچکتری از روند هستند. سوئینگ یک روند کوچک تر است و حداقل باید دو تا سوئینگ روی چارت باشد. سوینگ ها می توانند در درون روند باشد و یا در درون دامنه معاملاتی قرار گیرند؛ پس اگر دو یا سه حرکت بالا و پایین روی چارت ببینید می‌توانید به آن سوئینگ بگویید. برخی از افراد، سوئینگ و گام را به جای هم به کار می برند اما به نظر من گام کوچکتر از سویینگ است. پس گام، یک روند کوچک است که در درون روند یا دامنه معاملاتی می باشد و پولبک هم کوچک ترین نوع گام است؛ پس اگر روند صعودی است و بعد به اندازه ۱، ۵ یا ۱۵ شمع پولبک میزند، شکست صعودی که در ادامه روند شکل می گیرد، یک گام دیگر است.
پولبک به معنی توقف در روند است. این توقف میتواند برای یک شمع باشد یا برای ۵، ۱۰ یا ۲۰ شمع باشد، یعنی تا زمانی که باور داشته باشید که روند ادامه خواهد یافت آنگاه توقف در روند به معنای شکل‌گیری پولبک است، اگر به اندازه ای دو شمع توقف داشته باشیم و بعد نتوانیم جهت بازار را پیش بینی کنیم آنگاه دیگر پولبک نداریم و وارد دامنه معاملاتی شده است.


دامنه معاملاتی می تواند به کوچکی یک شمع باشد و یا می تواند کل صفحه را پر کند. دامنه معاملاتی، همان پولبک است اما مشخص نیست که قرار است در کدام جهت شکسته شود. یعنی دیگر مطمئن نیستید که شکست صعودی داریم یا نزولی؛ پس اگر به دامنه معاملاتی نگاه می کنید و نمی دانید که در کدام جهت شکسته خواهد شد، آنگاه شما در یک دامنه معاملاتی هستید.
 دامنه معاملاتی به معنای ساده یعنی نبود روند؛ اگر بازار در روند نباشد، پس در دامنه معاملاتی است پس اگر روند واضح و مشخصی روی صفحه نباشد، آنگاه بازار در دامنه معاملاتی است و شما باید همانند دامنه معاملاتی آن را معامله کنید یعنی باید در کف بخرید و در سقف بفروشید یا اسکلپ کنید.
در درون هر دامنه معاملاتی، روند های کوچک وجود دارد و در درون هر روند هم، چند دامنه معاملاتی کوچک وجود دارد؛ پس اگر یک دامنه معاملاتی بزرگ داشته باشیم، درون آن روند های کوچک وجود دارد. برای مثال اگر در چارت ۵ دقیقه ای گام نزولی داشته باشیم و بعد چارت یک یا دو دقیقه ای برویم می‌بینیم که یک گام نزولی می‌تواند یک روند صعودی قوی باشد. وقتی در چارت ۶۰ دقیقه‌ای، یک روند صعودی می‌بینید اگر به چارت ۵ دقیقه‌ای بروید آنگاه تعداد زیادی پولبک می‌بینید و این پولبک ها آنقدر بزرگ هستند که شبیه به دامنه معاملاتی است.

مبتدی ها همیشه به دنبال پولبک هستند، آنگاه شکست های صعودی و نزولی قوی را می بینند و می دانند که باید ایست ضرر خود را فراتر از شکست قرار بدهند. برای مثال در یک شکست صعودی قوی می دانند که ایست ضررشان باید در زیر کف اسپایک باشد که ممکنه از آن چیزی که هدف است خیلی دورتر باشد. آنها نمی‌خواهند ایست بزرگی داشته باشند و ریسک کمتری می خواهند، پس منتظر پولبک می مانند به این امید که بتوانند با ریسک کمتری وارد بشوند اما مشکل این است که در روند قوی، بازار قبل از اینکه پولبک بزند راه زیادی را خواهد رفت. پس مبتدی ها روندهای بزرگ را از دست می‌دهند چون می ترسند که به خاطر  این که ایست ضرر بزرگی دارد ضرر زیادی بکنند. این افراد همانند موسسات عمل نمی کنند، اگر می خواهید به عنوان معامله گر پول در بیاورید باید کاری که موسسات می‌کنند را انجام بدهید و اگر بازار در حال افزایش است یعنی موسسات هم در حال خرید هستند و شما هم باید این کار را بکنید. اگر می خواهید پول در بیاورید باید کاری که آنها می‌کنند را بکنید؛ آنها میخرند و این را هم می دانند که ایست ضرر شون خیلی دور است و اگر می خواهید پول در بیاورید باید این کار را کنید، با حجم کم بخرید و ایست ضرر هم دور باشد.

گاهی اوقات به چارت نگاه می کنید و دلیل خوبی برای خرید میبینید، اما یک دقیقه بعد دوباره نگاه می کنید و می گویید صبر کن ببینم، برای فروش هم دلیل خوبی داریم؛ این یعنی گیج شده اید و نشانه وجود دامنه معاملاتی است، هر وقت گیج شدید بدانید که بازار در دامنه معاملاتی است، پس باید روش معامله گری خود را با دامنه معاملاتی تطبیق دهید.
وقتی بازار در روند است فقط معاملاتی که در جهت روند هستند را انجام بدهید و سعی کنید بخشی یا همه پوزیشن خود را سوئینگ کنید، یعنی اجازه بدهید سود تان زیاد شود و یاد بگیرید که خیلی زود خارج نشوید.
وقتی بازار در دامنه معاملاتی است باید در جهت مخالف روند معامله کنید پس اگر بازار در حال افزایش است به جای اینکه منتظر شکست باشید باید منتظر برگشت بود؛ یعنی باید در سقف بفروشید و در کف بخرید پس وقتی بازار داره به کف نزدیک میشه و میخواد به سمت بالا برگرده، باید بخرید. وجود اسپایک نزولی ممکن است این جور به نظر برسید که بازار پایین‌تر خواهد رفت، اما ۸۰ درصد از مواقع پایین‌تر نخواهد رفت و باید به دنبال برگشت بود. پس در دامنه معاملاتی همیشه به دنبال این باشید که در نزدیکی کف بخرید و در نزدیکی سقف بفروشید اما در روند کاملاً برخلاف این را انجام بدهید؛ یعنی وقتی بازار در حال افزایش است شما باید بخرید از آنجا که در دامنه معاملاتی بازار دائماً بالا و پایین می‌شود پس باید اسکالپ کنید یا حداقل، این بهترین روش برای معامله در دامنه معاملاتی است.

همیشه از ایست حفاظتی استفاده کنید و آن را در تمام معاملات به کار بگیرید یعنی هم در دامنه معاملاتی و هم در روند و ایست ضرر را در بازار قرار بدهید و نه فقط در ذهنتان؛ ایست ضرر برای محافظت از شماست.

پس بازار همیشه یا در روند است یا در دامنه معاملاتی؛ در اینجا یک دامنه معاملاتی داریم و در اینجا هم یکی دیگر، اگر روند را تشخیص نمی‌دهید پس در دامنه معاملاتی هستیم و باید همانند دامنه معاملاتی آن را معامله کنیم.
هر شمع، یا یک شمع روندی است یا یک شمع اصلاحی است؛ اگر بدنه شمع، بزرگ و سایه های آن کوچک باشد آنگاه شمع روندی داریم و اگر بدنه شمع کوچک و سایه های آن بزرگ باشد آنگاه شمع اصلاحی داریم.
 وقتی نمی دانید شمع موردنظر جزو کدام دسته است، همیشه به جایی که قرار گرفته است نگاه کنید. اگر شمع با بدنی کوچک در روند قوی قرار گرفته باشد آنگاه بیشتر شبیه به شمع روندی استد اما اگر شمع، بدنه بزرگی دارد ولی در  دامنه معاملاتی است و سایر شمع ها هم سایه بزرگی دارند و همپوشان هستند و برگشت هم زیاد داریم، آنگاه شمع اصلاحی داریم.
هر سایه ای که در بالا یا پایین شمع‌ها می بینید، در واقع یک تلاش ناکام برای شکست بوده است. سایه بالایی به این معنی است که در یک لحظه قیمت پایانی در بالای شمع بوده و آن شمع احتمالاً یک شمع روندی قوی بوده است و بعد این سایه شکل گرفته چون تلاش برای شکست به نتیجه نرسیده و بازار تا قیمت پایانی کاهش یافته است.


  پس هر شمع یا روندی است یا اصلاحی. شمع های آبی رنگ، شمع های روندی هستند؛ شمع صعودی و شمع نزولی شمع های روندی هستند که بدنه کوچک و سایه بلندی دارند، شمع‌های اصلاحی هستند پس هر شمع می‌تواند یک روند باشد یا یک دامنه معاملاتی.


 هر سایه یعنی یک شکست ناکام داشته ایم، پس این جا سایه بالایی داریم. در این شمع، قیمت پایانی در پایین بوده است، یعنی زیر کف شمع قبلی. پس این یک شمع نزولی قوی بوده که برای مدت کوتاهی، کف شمع قبلی را شکسته است. اما در نهایت بالاتر از قیمت باز در شمع قبلی بسته و به یک شکست ناکام تبدیل شده است. در اینجا در بالای دامنه معاملاتی هم یک شکست ناکام داریم گاهی این حالت برگشتی در دوشمع شکل می گیرد و مثل این جا سایه های پایینی نشان‌دهنده تلاش ناکام برای شکست است.
شمع یا شمع های روندی همگی نشان دهنده شکست هستند که من بهشون اسپایک هم می‌گویم؛ هر  شمع روندی یک شکاف هم میباشد که اگر در ابتدای روند باشد، آنگاه شکاف فراری است. 
شکاف اندازه گیری، در وسط روند و شکاف خستگی در انتهای روند شکل می گیرد. پس هر شمعی روندی یک شکاف است، هرچند ممکن است در چارت ۵ دقیقه ای شکاف نبینید اما باید هر شمع روندی را به‌عنوان شکست و شکاف ببینید. همچنین هر شمع روندی یک کلایمکس نیز هست که بعضی مواقع بر می گردد و گاهی اوقات هم بر نمی گردد، اما باید هر شمع روندی را به عنوان شکست شکاف و کلایمکس ببینید.

به خاطر داشته باشید که هر شمع روندی، در واقع یک شکست شکاف و کلایمکس است که اکثر اوقات نمی دانید که کدام یک از این سه است، اما محل قرارگیری آنها به شما می گوید که کدام یک از این هاست. در اینجا یک شکست داریم که در زیر کف شمع قبلی بسته شده و یک شمع روندی خیلی بزرگ است. به شکست، اسپایک هم می گوییم. اینجا یک اسپایک صعودی یا شکسته صعودی داریم که کانال و دامنه معاملاتی را شکسته اما در نهایت به نتیجه نرسیده است. در اینجا قیمت پایانی این شمع، در زیر کف شمع قبلی و کف آن روز قرار گرفته پس می تونید این را به عنوان شکاف ببینید اما بازار برگشته و صعودی شده است؛ بازار به اندازه ۱۲شمع نزولی بوده و در آخر، این شمع روندی بزرگ به عنوان شکاف خستگی عمل کرده است که آخر این شکاف در روند است. در اینجا هم یک شکاف خستگی در سقف داریم بین کف شمع بعدی و سقف دو شمع قبلی، شکاف وجود دارد و سپس شکاف پر شده و بازار در جهت نزولی برگشته است. گاهی اوقات یک شکست خواهید داشت، مثلاً در اینجا پرچم صعودی در جهت پایین شکسته شده است و بعد باید به اندازه مشخصی پایین رود، پس این شکاف اندازه گیری است و می‌بینید که بازار در محلی که علامت زده ایم برگشته است.


 هر شکاف، یک شمع روندی است و هر شمع روندی هم یک شکاف است در سمت راست چارت ۵ دقیقه ای ایمنی را داریم و می بینیم که جای شکاف خالی است. این جای خالی همانند یک شمع روندی عمل می کند در سمت چپ شاخصS&Pcashراداریم. همانطور که می بینیم در قرارداد آتی شکاف داریم اما در چارت ۵ دقیقه‌ای در شاخص  cash، یک اسپایک داریم پس شکاف و اسپایک از نظر عملکرد یکی هستند.

در اینجا دو مثال ازETF داریم، این طرف FAS است که آتی اهرم دار است و در راست، PKH را داریم که مشابه  FASاست اما حجم آن کمتر است. اگر به این شکاف ها نگاه کنید میتوانید شکاف‌های واقعی را ببینید، از آنجا که حجم معاملات کم هست وقتی بازار از یک جا به جای دیگر می پرد، معامله ای صورت نمی گیرد. اما چارت سمت چپ را ببینید که حجم سنگینی دارد، اینها از سهام یکسان و مشابه ای هستند؛ می بینیم که به جای شکاف، شمع روندی داریم پس در چارت سمت راست شکاف داریم و در چارت سمت چپ شمع روندی داریم. باید شکاف را همانند شمع روندی و شمع روندی را همانند شکاف در نظر بگیرید. شکافی که در بالای روند شکل می‌گیرد شکاف فراری است گاهی اوقات، شکاف در محل شکست رخ می دهد مثلاً اینجا در بالای دامنه معاملاتی، شکاف داریم که شکاف اندازه گیری است.
 وقتی شکاف در انتهای روند شکل می گیرد آنگاه شکاف خستگی داریم که نشان دهنده این است که بازار احتمالاً پولبک بزند یا کلاً برگردد.


هر شمع روندی هم شکاف است، در اینجا چارت PKH در مقابل FAS را داریم که قراردادهای آتی مشابه هستند و همانطور که می بینید تمام شمع های روندی در سمت چپ همانند شکاف‌ها در سمت راست هستند؛ من شمع های مورد نظر را شماره گذاری کردم مثلاً در چارت چپ، سه شمع صعودی شکل گرفته و بعد به شمع ۵ رسیده‌ایم اما در سمت راست شمع ۵ از چند شکاف تشکیل شده است.