دوره کامل البروکس 2014
قسمت چهارم
04. خصوصیات اخلاقی تریدرهای موفق
بعضی از این خصوصیات خیلی واضح هستند؛ مثل منظم بودن، هدفمند بودن و صبور بودن. دو مورد آخر از همه مهمتر هستند؛ یعنی باید با نا اطمینانی راحت باشیم و معاملات را به درستی مدیریت کنیم. معامله گران منظم هیچ وقت به خودشان نمی گویند که شاید این دفعه سود کنم، این دفعه سعی می کنم، یا این را امتحان می کنم. اینکه بازار راهی نشان بدهد که آنها بخواهند امتحان کنند باعث نمیشود که آنها ایده های مختلف را همینطور انتخاب کنند. آنها به برنامه خود متعهد هستند و اگر ستاپی شکل بگیرد که ستاپ معمول آن ها نباشد یا به نظر درست نیاید، آنها وارد معامله نمی شوند.
شما دارید در مقابل کامپیوتر ها معامله می کنید و سعی دارید کاری که آنها میکنند را تکرار کنید. معاملات موسسات با استفاده از کامپیوترهاست و اگر می خواهید پول در بیاورید باید کاری که موسسات و کامپیوتر ها انجام میدهند را انجام بدهید و آنها بر اساس احساسات معامله نمی کنند. پس اگر به ستاپی نگاه می کنید و احساساتی می شوید، معامله را انجام ندهید.
همچنین باید با این واقعیت کنار بیاید که بازار ممکن است کاملاً برخلاف نظر شما حرکت کند. این اتفاق ۴۰ درصد از مواقع یا بیشتر رخ می دهد. اگر شما اسکلپر حرفه ای هستید این درصد کمتر میشود اما باید همیشه این احتمال را قبول کنید که "بازار ممکن است کاملاً برخلاف نظر شما حرکت کند". همیشه به خاطر داشته باشید که وقتی معامله می کنید یکی از موسسات با نظر شما موافق است و یک موسسه دیگر با نظر شما مخالف است و نمیتوانید ۱۰۰ درصد مطمئن باشیدکه موسسات در طرف مخالف همیشه غلط می کنند. هر چقدر هم مطمئن باشید، موسسات حداقل ۴۰ درصد از مواقع درست خواهند بود پس اگر معامله گر خوبی باشید حداقل ۴۰ درصد از مواقع ضرر می کنید.
شما باید قادر باشید که یکجا بنشینید و هیچ کاری نکنید. باید گاهی اوقات یک یا دو یا سه ساعت بنشینید و منتظر سیگنال خوب بمانید.
هیچ وقت عجله نکنید. به خودتان نگویید که معاملهگران خوب معاملات زیادی انجام می دهند شاید این را معامله کنم؛ معاملهگران خوب هیچ وقت زیاد معامله نمی کنند؛ گاهی اوقات در روز ممکن است ۲۰ یا ۳۰ سیگنال خوب وجود داشته باشد، بعضی مواقع هم فقط ۳ یا ۴ سیگنال هست و اگر در آخر روز مثبت باشید باید پیشنهادی که بازار به شما میدهد را قبول کنید و اگر پیشنهادات اندکی داد پس بهتراست صبر کنید و هیچ کاری نکنید.
اینکه بتوانید با نااطمینانی کنار بیایید خیلی مهم است. هر وقت معامله می کنید نااطمینانی وجود دارد. اولین بخش در نااطمینانی این است که احتمال موفقیت معامله چقدر خواهد بود؟ پس احتمال موفقیت در دستیابی به اهدافتون چقدر است؟ سپس برای تعیین حد ضرر هم نااطمینانی داریم. از حد ضرر معمولی استفاده کنیم؟ مثلاً ۲ واحد در ایمنی یا ۵۰ سنت در IBM ؟ یا اینکه باید از حد ضرر بزرگتر یا کوچکتر استفاده کنید، همچنین در مورد تارگت سود هم مطمئن نخواهید بود. اگر کندل ها، دامنه و سوئینگ خیلی بزرگ باشد آنگاه شاید باید از تارگت بزرگتری استفاده کنید و معامله گران همیشه با این مسئله مواجه هستند.
اگر ناراحت و مضطرب می شوید و احساس می کنید تحت فشار هستید و وقت کافی برای تصمیمگیری ندارید، پس بهتر است که معامله نکنید چون احساسی عمل خواهید کرد و احساسات بر تصمیم شما تأثیر شدید می گذارند. دلیل اینکه نمیتوانید سود کنید آن است که شما میخواهید همانند کامپیوترها عمل کنید و آن ها بر پایه احساسات معامله نمی کند.
باید با ضرر کنار بیاید چون مطمئنا ضرر خواهید کرد و اگر شما معامله گر خوبی باشید، حداقل ۴۰ درصد از مواقع ضرر خواهید کرد. وقتی معامله می کنید هیچ چیز واضح و مشخص نیست و اگر فکر می کنید چیزی واضح است پس معامله نکنید چون چارت را اشتباه خوانده اید، در آخر روز که چارت پرینت می گیرید همه چیز واضح می شود اما در هنگام معامله اینگونه نیست و همیشه نااطمینانی هست. باید از شغلتان راضی باشید اگر این شغل شماست و می خواهید برای سالهای زیادی آن را انجام بدهید پس باید طوری آن را انجام بدهید که لذت بخش باشد. نمیشود که تمام روز استرس داشته باشید و نگران ضرر کردن باشید یا نگران این باشید که سه تا معامله پشت سرهم استاپ خورده است.
اینکه نمی توانید چهار تا معامله پشت سر هم ضرر کنید اگر چنین احساسی دارید باید نحوه معامله گری خود را تغییر بدهید و روشی برای معامله گری پیدا کنید که از آن لذت ببرید.
من خودم هر روز صبح که بیدار می شوم می خواهم هر چه زودتر پشت کامپیوترم بنشینم. من کارم را واقعا دوست دارم.
برای چندین سال اسکلپر بودم و هر روز چهل معامله انجام میدادم اما خیلی استرس داشت و لذت بخش نبود. میتوانید با این کار پول بیشتری در بیاورید. خیلی هم خوب است، اما زندگی باید لذت بخش باشد و اگر سال های زندگی خود را با استرس و ناراحتی بگذرانید، به نظرم این روش خوبی نیست. کاری که در زندگی تان میکنید با ارزش است و هر بخش از زندگی باید لذت بخش باشد. وقتی خوشحال هستید هم می توانید پول در بیاورید. شغل های زیادی هست که میتوانید علاقه داشته باشید و پول هم در بیاورید و معامله گری هم یکی از آنهاست. حتماً نباید همیشه نگران باشید. باید روشی در معامله گری پیدا کنید که شما را خوشحال کند. روش های مختلفی برای معامله گری هست و به احتمال زیاد می توانید روشی که با شخصیتتان سازگار است را پیدا کنید. اگر می بینید روشی که یکی از افراد در تلویزیون معامله می کند برای شما مناسب نیست نگران نباشید؛ هر معامله گری یک شخصیت متفاوت دارد و هر معامله گر روشی را پیدا میکند که با شخصیتش تناسب داشته باشد. معامله گران خوب اصلاً نگران نیستند که مثلاً فردی از یک روش دیگر استفاده می کند و پول های کلانی به دست آورده است. نگران نباشید، باید با کاری که میکنید راحت باشید. سویینگ تریدرها اکثر مواقع ضرر میکنند اما بازدهی آن ها دو یا سه برابر ریسک آنهاست و اگر با این واقعیت مشکلی نداشته باشند که ۴۰ درصد از مواقع سود میکنند، آنگاه این روش خوبی است؛ در حقیقت بهترین روش است.
برخی از معامله گران تمایل دارند به معاملاتی که در جهت مخالف آنهاست ورود کنند. برای مثال اگر بازار در یک کانال صعودی هفتگی است آنها در بالای سوئینگ های قبلی می فروشند چون مطمئن هستند که کانال به یک دامنه معاملاتی و یا یک برگشت تبدیل خواهد شد. اما اگر بازار رشد کند آنگاه باید باضرر راحت باشند؛ یعنی هر چه کانال به حرکت صعودی خود ادامه دهد، ضرر های آنها هم بیشتر می شود. آنها باید از چارت خوانی خود مطمئن باشند؛ یعنی باید مطمئن باشند که کانال صعودی در حال تغییر به دامنه معاملاتی رنج است و باید به برنامه خود پایبند بمانند. نباید بترسند و درست قبل از اینکه بازار می خواهد برگردد باضرر هنگفت خارج شوند. باید به اندازهای معامله کنند که اگر بازار در جهت مخالف آنها حرکت کرد بتوانند برای یک یا گاهی اوقات دو ساعت تحمل کنند اما تا وقتی که از چارت خوانی خود مطمئن باشند و حجم معامله و ضرر زیاد نباشد آنگاه این روش خوبی برای معامله است.
برخی از معامله گران و اسکلپر ها به دنبال معاملات با احتمال موفقیت (Win Rate) بالا هستند اما هر وقت احتمال موفقیت چیزی زیاد میشود، آنگاه مدت موفقیت کم خواهد بود پس بازدهی کمتر است. حتی اگر برای بازدهی کم اسکلپ میکنید باید اول مطمئن باشید که ریسک شما از بازدهی بیشتر نباشد. اگر حد ضرر شما از بازدهی بیشتر باشد آنگاه باید ۹۰ ۸۰ درصد از مواقع سود کنید که این کار سختی است. معامله گرانی هستند که با هر محیطی راحت هستند مثلا احتمال بالا، احتمال پایین، اسکلپ، سوئینگ. و این خوب است؛ اگر می توانید اینطور باشید حتما این کار را بکنید چون اینجوری راحت هستید.
به نظرم مهمترین بخش معاملهگری این است که بتوانید معاملات را به درستی مدیریت کنید.
این امر از تشخیص ستاپ های خوب هم مهمتر است. تشخیص ستاپ ها کار نسبتاً ساده است اما بعد از اینکه وارد معامله شدید مدیریت آن می تواند سخت باشد. اکثر مواقع روش های سودآوری برای مدیریت معامله خرید و فروش وجود دارد پس اگر معاملات خود را به درستی مدیریت کنید می توانید اکثر مواقع خرید و فروش سودآوری داشته باشید. چطور این اتفاق میافتد؟ مثلاً فرض کنیم که میخرید و یکی از موسسات در طرف دیگر معامله است و احتمال سودآوری آنها زیاد است پس آنها از طریق فروش به شما سود میکنند و این همان مدیریت است و باید بتوانید به درستی مدیریت کنید. همانطور که گفتم یک معامله گر اگر معاملات خود را خوب مدیریت کند آن گاه می تواند در هر لحظه هم از خرید وهم از فروش سود کند .