دوره کامل البروکس 2014
قسمت سوم
03. معامله بر اساس برنامه
بازار توسط برنامه های معاملاتی کنترل می شود. شما تنها در حالتی میتوانید سودآور باشید که همسو با برنامه ها معامله کنید. اگر قدرت در دست برنامه های صعودی باشد بازار رشد خواهد کرد؛ اگر بخرید سود می کنید. اگر قدرت در دست برنامه های نزولی است، پس باید بفروشید.
برنامه نویسان چگونه الگوریتم ها را ایجاد می کنند؟ تمام ایده های شما را برنامه نویسان تست کرده اند، حتی وقتی بازار در دامنه معاملاتی [رنج] قرار دارد حجم زیاد است و برنامه ها در حال اسکلپ کردن یک یا دو تیک هستند. وقتی قرارداد آتی ایمنی برای یک یا دو ساعت در دامنه معاملاتی قرار می گیرد و فاصله سقف و کف دامنه فقط ۲ واحد است، آنگاه وقتی بازار به زیر نقطه میانی میرود، شرکتهای معاملات فرکانس بالا، میخرند و وقتی یک یا دو تیک بالاتر میرود بیشتر می خرند و وقتی به وسط دامنه برمیگردد آنها میفروشند؛ در معامله اول سر به سر می شوند و در معامله دوم و سوم یک یا دو تیک سود می کنند. وقتی بالاتر از نقطه میانی می رود آن ها می فروشند؛ یک یا دو تیک بالاتر میرود بیشتر می فروشند. وقتی به وسط دامنه میرسد که نقطه ورود نیز میباشد آنها سر به سر خارج می شود و از معاملات بعدی خود سود کردهاند.
اگر تلویزیون را ببینید به نظر میرسد که گلدمن ساکس در حال کنترل کردن بازار است؛ در حالی که اینطور نیست. در هر لحظه هزاران شرکت در حال معامله هستند و گلدمن ساکس فقط بخش کوچکی از آنها است و بازار در حالت عمومی در تعادل است، پس تقریباً در اکثر اوقات تعداد خریداران و فروشندگان با هم برابر است. برنامه های صعودی در تلاش هستند تا شکست صعودی ایجاد کنند و برنامههای نزولی هم به معاملات خود می افزایند تا شکست نزولی ایجاد شود. در نهایت یکی از این دو برنده میشود. برای مثال اگر خریداران موفق شوند و یک شکست صعودی قوی ایجاد کند، آنگاه فروشندگانی که فروختند مجدد می خرند بدین صورت تعداد خریداران زیاد می شود و بازار بیشتر رشد می کند و فروشندگان دیگر تمایل به فروش ندارند، پس خرس ها نمی فروشند و این یعنی بازار باید بالاتر برود تا به قیمتی برسد که آنها تمایل به فروش داشته باشند.
بازار توسط برنامه کنترل می شود و کسی نمی تواند برنامه خود را پنهان کند. پرایس اکشن به همه نشان میدهد که چه اتفاقی دارد میافتد، پس اگر شمع ها یکی پس از دیگری بالاتر قرار بگیرند یعنی خریداران در حال بردن و فروشندگان در حال باختن هستند و وقتی شما هم می بینید که خریداران در حال بردن هستند باید بخریم یا به دنبال خرید باشید. آنها نمی توانند این را پنهان کنند؛ یعنی وقتی ۵۰ شرکت در حال خرید هستند و بازار در حال رشد است و آنها به ما نشان می دهد که دارند چه کار می کنند یعنی وقتی بازار در حال رشد است ما می دانیم که دلارهای بیشتری صرف خرید میشود تا فروش، پس باید به فکر خرید باشیم.
شما نمی توانید بازار را تکان بدهید.
بعضی ها فکر می کنند اگر در اینجا بخرند بازار را بالا می کشند یا اگر در اینجا بفروشند بازار را پایین می کشند یا اگر خرید کرده باشم، بازار حد ضرر من را می بندند و پایین می آید تا حد ضرر من را بزند، این طرز فکر کاملاً غلط است. بازار فقط در حالتی بالاتر یا پایین تر از قیمت جاری می رود که یکی از موسسات بخواهند بالاتر یا پایینتر از این قیمت معامله کند. برای هر قیمت باید خریدار و فروشنده ای وجود داشته باشد. حتماً باید موسسات بفروشند یا بخرند؛ اینکه شما یا دوستتان بخواهید در حد ضرر بفروشید و یا در بالای سویینگ بخرید تاثیری در رشد بازار ندارد و بازار وقتی بالاتر از یک سقف می رود که موسسات بخواهند در بالای آن سقف خرید کنند. پس بازار تمام حرکات شما را نادیده میگیرد. ممکن است بگویید من در چارت فلان سهام دیدم که بعد از 3 معامله قرارداد، شکست ایجاد شد. درست است؛ گاهی اوقات این اتفاق میافتد. گاهی اوقات موسسات تنها با ۳سفارش میتوانند بازار را تکان بدهند اما شما با سه معامله نمی توانید این کار را بکنید.
پس اگر بازار به واسطه سه معامله بالاتر از یک قیمت قرار میگیرد نباید تصور کنید که شما این کار را کرده اید؛ بلکه موسسات این کار را کردهاند نه اینکه کسی در منزل این کار را کرده باشد و اینکه موسسات این کار را می کنند دلیلی دارد: موسسات ممکن است بخواهند بازار پایین برود اما میخواهند که معاملهگران فکر کنند که بازار در حال رشد است و به محض اینکه معاملهگران ۳ تا از قرارداد های موسسات را خریدند، بازار مثلاً یک تیک پایین می آید و بعد به اندازه ۲۰۰ تا کاهش میابد. پس اگر میخواهید در قیمتی بفروشید برای اینکه سود کنید، یا برای اینکه از یک معامله بد خارج بشوید، مطمئن باشید که بازار فقط در حالتی می تواند به قیمت مورد نظر شما برسد که موسسات بخواهند در آن قیمت بفروشند، یعنی فرقی ندارد که معامله شما در چه حجمی باشد، بازار به خاطر شما به قیمت مورد نظرتان نمی رسد و فقط وقتی به آن قیمت میرسد که موسسات هم میخواهند در آن قیمت بفروشند.
شرکتهای با معاملات فرکانس بالا اخیراً شهرت زیادی پیدا کرده اند که یک نوع برنامه معاملاتی است که همیشه حجم معاملاتی بیشتری را ایجاد میکند. در بازارهای بزرگ میتواند ۵۰ تا ۷۵ درصد حجم معاملاتی ایجاد کنند و برای سود های کوچیک اسکلپ میکنند.
سود کوچک چیست؟
گاهی اوقات یک پنی و شاید کمتر از آن. آنها تعداد بسیار زیادی معامله انجام میدهند در نهایت آنها تأثیر چشمگیری روی جهت بازار ندارند و به دنبال چند پنی بالاتر و پایین تر هستند و تاثیر زیادی بر جهت حرکت بازار ندارد. یک شرکت معمولی ممکن است ۱۰ الی ۵۰ میلیون معامله در روز انجام بدهد که معاملات کوچک هستند؛ مثلاً صدتا قرار داد یا ۳۰۰ تا سهام را در نظر بگیرید، اگر ۵۰ میلیون سهام را برای ۱ پنی معامله کنید و ۵۰ درصد مواقع هم درست بگیرید آنگاه روز سودآوری خواهید داشت پس معاملات فرکانس بالا ۷۰ درصد حجم را ایجاد می کنند. سایر موسسات ۲۵ درصد از حجم را شکل می دهند. من و شما هم در یک روز خوب ۵ درصد از حجم را تشکیل می دهیم.
موسسات فرکانس بالا بر روی فاصله زمانی بین انجام معامله و پایان معامله حساس هستند. آنها کامپیوترهای خیلی سریع دارند تا این فاصله زمانی را کم کنند. آنها معمولا معاملات خود را برای چند ثانیه نگه می دارد و گاهی اوقات هم چند ساعت اما اکثراً برای زمان کوتاهی نگه می دارند و به دنبال سود اندکی هستند.
در جلسات بعد در مورد اسکلپ کردن صحبت خواهم کرد.
اسکلپ کردن یعنی معاملات فرکانس بالا را به صورت دستی انجام می دهیم. برای مثال "ایمنی" در یک روز معاملاتی ۸۱ شمع (کندل استیک) دارد و در یک روز معمولی حدوداً ۴۰ اسکلپ وجود دارد پس شما اسکلپر هستید و در طی روز به دنبال اسکلپ هستید. شما یک معاملهگر فرکانس بالا به حساب میآیید اما به جای اینکه از کامپیوتر استفاده کنید این کار را دستی انجام میدهید. برمیگردیم به بحث قبل که موسسات ۹۵ درصد از معاملات را انجام می دهند؛ این موسسات به دنبال پول شما نیستند. پول شما آنقدر کم هست که آنها را راضی نمیکند. به خاطر داشته باشید که ۹۵ درصد از دلارها متعلق به موسسات است.
پس این ۹۵ درصد به دنبال این نیست که ۵ درصد را منبع درآمد خود قرار دهد تمام موسساتی که به جز این ۹۵ درصد هستند منبع درآمد خود را سایر موسساتی قرار میدهند که جز این ۹۵ درصد هستند؛ پس هیچ کدام از این موسسات به ما اهمیت نمی دهند؛ مثلاً گلدمن ساکس سعی نمیکند پول شما را به دست بیاورد. آنها به دنبال پول گرفتن از بانک جی پی مورگان، کردیت سوییس، مورگان استنلی و تمام صندوقهای پوشش ریسک هستند چون تمام پول ها در این موسسات است پس منبع درآمدشان اینجاست. هر چند به نظر میرسد که آنها سعی دارند افراد کوچک را از بین ببرند، اما آنها اهمیتی نمی دهد که شما وجود دارید؛ شما پول کافی ندارید، تمام افراد حقیقی را کنار هم بگذاریم پول کافی ندارند که بتواند نظر موسسات را جلب کنند. پس موسسات هیچ وقت به دنبال شما نیستند.
شرکتهای معاملات فرکانس بالا چقدر سود میکنند؟
برای مثال شرکتی که روزانه ۱۰ میلیون معامله انجام می دهد را بررسی می کنیم و هر معامله به اندازه ۱۰۰ سهم است و ۵۰ درصد از مواقع سود می کنند، یعنی در ۵.۵ میلیون معامله ۱ پنی می کنند و در ۴.۵ میلیون معامله یک پنی ضرر می کنند. این فرضی است در آخر آنها ۵.۵ میلیون پنی سود کردهاند که می شود ۵.۵ میلیون دلار و ۴.۵ میلیون پنی هم ضرر کردهاند کی می شود ۴.۵ میلیون دلار ضرر، پس امروز سود خالص آنها می شود ۱ میلیون دلار سود خالص درسال می شود ۲۰۰ میلیون دلار.
موسسات معاملات فرکانس بالا دقیقا مثل من و شما هستند. آنها به دنبال ثروتمندان هستند و می دانند که یک سود بالقوه وجود دارد و این سود بالقوه منجر به شکلگیری موسسات زیادی میشود که به دنبال این سود هستند. اما یک باور غلط وجود دارد که همه فکر می کنند این شرکت ها پول های خیلی زیادی در می آورند اما واقعیت این نیست؛ خیلی از آنها ضرر میکنند و فقط موسسات خیلی خوب طبق مثالی که گفتم سود میکنند. شرکت های معاملات فرکانس بالا تحتالشعاع اخبار هستند و رسانه اینگونه جلوه می کند که به خاطر این شرکت هاست که شما نمی توانید به اندازه کافی پول در بیاورید.
شرکتهای معاملات فرکانس بالا علت پول در نیاوردن شما نیستند؛ بلکه مشکل خود شما هستید. همه میخواهند بخاطر ضرر های خود بقیه را مقصر بدانند اما اگر ضرر می کنید این یعنی اینکه هنوز به اندازه کافی خوب نیستید. همه میدانند دلار ها اینجا هستند. به خاطر همین همه ما اینجا هستیم. ما بخشی زیادی از دلارها را میخواهیم اما شما دارید با افراد حرفهای و متخصص رقابت می کنید پس اگر میخواهید دلارها را از دستان معاملهگران حرفهای دربیاورید، باید اول معامله گری را یاد بگیرید.
دیدگاهها (0)