دوره کامل البروکس 2014
قسمت دوم
02. ستاپ من
در این بخش در مورد ستاپ خودم صحبت میکنم. ستاپ من خیلی ساده است. من از یک لپتاپ استفاده می کنم که خیلی هم گران نیست و معمولی به حساب میآید. من از چارت شمعی ۵ دقیقهای و از میانگین متحرک نمایی ۲۰ روزه استفاده می کنم. من از هیچ اندیکاتوری استفاده نمیکنم.
برای مثال چارت روزانه EWZ را در عکس مشاهده میکنید. در اینجا میانگین متحرک نمایی ۲۰ دورهای را داریم و از آنجایی که این چارت روزانه است پس میانگین متحرک نمایی ۲۰ روزه هست و در چارت ۵ دقیقه ای میانگین متحرک نمایی پنج دقیقه ای را داریم.
در این جا چارت ۵ دقیقه ایPBR (یا همان پترابراس) را داریم. در چارت ۵ دقیقهای میانگین متحرک نمایی ۲۰ دوره است ولی من از میانگین متحرک های نمایی دیگری هم استفاده میکنم که یکی از آنها میانگین متحرک نمایی ۲۰ دورهای است که بر اساس چارت ۱۵ دقیقه می باشد؛ یعنی بر اساس شمع های ۱۵ دقیقه است. دومی هم میانگین متحرک نمایی بیست دورهای است که بر اساس چارت۶۰ دقیقه می باشد یعنی خط میانگین بر روی قیمت های ۶۰ دقیقهای میافتد پس خیلی کمک کننده است. در اینجا می بینیم که بازار در میانگین متحرک نمایی ۶۰ دقیقه ای یک الگوی دوقلوی سقف شکل داده است.
من پرده ها را میکشم تلفن را جواب نمی دهم و تلویزیون هم نگاه نمیکنم. اگر دختر و پسرم زنگ بزنن جوابشان را میدهم در غیر این صورت تلفن را جواب نمی دهم و بقیه اتفاقات و اخبار را نادیده میگیرم.
وقتی میدانم در فلان ساعت اخبار جدید داریم و قرار است داده مهمی منتشر شود، معمولاً چند ثانیه یا دقیقه معامله نمی کنم؛ اهمیت نمیدهم که افراد متخصص و اخبار چه می گویند. ممکن است حرکت صعودی یا نزولی داشته باشیم و متخصص بازار ممکن است بخرد یا بفروشد ولی این چیزی در مورد نحوه عملکرد شرکت ها و واکنش آنها به اخبار به ما نمیگوید و نحوه واکنش بازار به اخبار نیز در چارت مشخص است.
نمیخواهم حواسم پرت شود و به نظر دیگران احتیاج ندارم؛ می خواهم خودم تحلیل کنم که چه اتفاقی در حال افتادن است. من خیلی تمرکز می کنم.
شغل من چیست؟
ساده است. شغل من این است که پول را از حساب دیگران به حساب خودم منتقل کنم.
همگی ما در یک بازی هستیم؛ هیچ رازی وجود ندارد؛ همه سعی میکنند پول دیگران را به حساب خود منتقل کنند.
گلدمن ساکس سعی میکند پول مورگان استنلی را به دست بیاورد و مورگان استنلی هم سعی میکند پول بانکها را به دست بیاورد. یا صندوقهای پوشش ریسک سعی میکنند پول بقیه را به دست بیاورند. من یک قانون ۶۰ ، ۴۰ دارم؛ بعضی مواقع در تلویزیون میبینید که میگویند بازار ۱۰۰ درصد بالا میرود یا پایین می آید یا بعضی از گزارشات صعودی یا نزولی هستند. هیچ چیزی همیشه صدق نمی کند؛ همه چیز بعضی مواقع اتفاق می افتد. اکثر چیزها ۴۰ درصد یا ۶۰ درصد از مواقع کار میکنند، پس به نظرم در دنیایی با احتمال ۶۰ به ۴۰ درصد زندگی می کنیم. آلن گرینسپن گفته که خیلی به خودش افتخار می کند که نظرش ۷۰% از مواقع درست است، حتی با این وجود که او رئیس بانک مرکزی است و قوانین را تعیین می کند و بازی را کنترل میکند، فقط می تواند تا ۷۰ درصد از مواقع درست باشد. بسیاری از معاملهگران در دنیای احتمال ۶۰ ۴۰ درصد زندگی خواهند کرد. اگر فکر می کنید این احتمال بیشتر از این است، در اشتباه هستید و اگر هم فکر می کنید که کمتر از ۴۰ درصد است بازهم در اشتباه هستید. اگر معامله از این بازه احتمال خارج شود آنگاه موسسات در طرف دیگر معامله نخواهند بود و بازار بالاخره به همین بازه برمیگردد.
به خاطر داشته باشید که اکثر مواقع بازار در تعادل است؛ یعنی تقریباً تعداد یکسانی از موسسات در دو طرف معامله قرار دارند و اگر بازار در یک طرف سنگین شود آن گاه به سمت میانگین برمیگردد. وقتی کسی میگوید که تحلیل بهتری از ۴۰ یا ۶۰ درصد دارد، وقتی افراد متخصص در تلویزیون با اطمینان می گویند که قرار است اتفاقی بیفتد من اصلاً حرف آن ها را باور نمی کنم. آن آدم هر کسی هم باشد باز هم صد درصد صادق نیست و دارد یک چیزی را میفروشد. معامله بی نقص وجود ندارد، چون حتماً باید موسسات در طرف دیگر معامله باشند و اگر چیزی کاملا درست باشد یعنی سایر موسسات باید کاملاً اشتباه کرده باشند و از آنجا که موسسات در دو طرف تعادل را حفظ می کنند پس غیر از این حالت ممکن نیست.
وقتی همه پرایس اکشن را میدانند پس پرایس اکشن چطور هنوز خوب کار میکند؟ معامله گری کار سختی است. حتی اگر خیلی خوب باشید حاشیه خطا خیلی کم خواهد بود و هر اشتباهی به ضرر شما ختم می شود. بهترین تحلیل فقط ۶۰ الی ۷۰ درصد از مواقع درست است. من در بعضی روزها اصلا ضرر نمی کنم؛ این به این معنی نیست که من صد در صد درست هستم بلکه فقط به این معنی است که من آن روز شانس آوردم. اکثر معاملهگران بیش از ۷۰ درصد از مواقع حدسشان درست در نمیآید مگر اینکه اسکلپر باشند. من بیشتر اوقات اسکالپ می کنم؛ در طی روز سوئینگ هم معامله می کنم اما اکثر معاملات من اسکلپ هستند و این تنها راهی است که احتمال موفقیت زیاد میشود.
شما در حال رقابت با بهترین معامله گران دنیا هستید، باهوش ترین افراد در دنیا. مجموع این بازی صفر است و هرکسی میخواهد پول بقیه را به دست بیاورد.
اینکه بدانید چطور یک کار را خیلی خوب انجام دهید متفاوت است با اینکه یک کاری را خیلی خوب انجام بدهید که به درآمد برسید؛ مثلاً یک مربی فوتبال میداند چطور بازی کند اما این بدین معنی نیست که میتواند از آن کسب درآمد کند. شما می توانید در مورد معامله گری اطلاعات زیادی داشته باشید اما برای کسب درآمد از آن باید تجربه کافی داشته باشید که معامله خوبی انجام دهید.
مارک کیست؟ شنیده ایم که در بازی پوکر میگویند مارک است. اگر شما با شش یا هشت نفر در حال بازی پوکر هستید و نمی دانید که مالک یا بازنده کی هست، پس احتمالاً خودتون مارک هستید. در معامله گری همیشه یک نفر در جهت غلط بازار گیر افتاده است اگر ندانید که کی گیر افتاده پس احتمالاً خودتان گیر افتاده اید و در جهت غلط بازار هستید.
درک قانون ۶۰ ۴۰ خیلی مهم است. باید باور داشته باشید که خلاف نظر و عقیده شما هم ممکن است رخ دهد. اگر این باور را نداشته باشید آنگاه ۴۰ درصد از مواقع در دام معاملات بد میافتید یا وارد معاملات خوب نمی شوید. باید باورهای پویایی داشته باشید.
اگر شواهد بازار نشان میدهد که عقیده ای که الان دارید اشتباه است، میتوانید عقیده مخالف را در پیش بگیرید. هیچ ایرادی ندارد؛ بازار همیشه این کار را می کند؛ همیشه در طی روز در حال بازگشت است پس باید در طی روز عقاید خود را تغییر دهید.
ممکن است از یک معامله خوب خارج بشوید؟ بله حتماً. در اینجا یک روند صعودی قوی داریم و بعد چند شمع قوی داریم. بعضی ها در زیر این شمع نزولی قوی خارج شدند که دومین شمع نزولی است. اگر شما به خاطر این شمع های نزولی خارج شده اید و بعد سیگنال خرید دیده اید، می توانید دوباره وارد شوید اگر از یک معامله خوب خارج شده اید می توانید دوباره وارد بشوید؛ خجالت نکشید چون بازار اینطور است، یعنی همیشه سعی میکند معاملهگران را گیر بیاندازد. اگر میبینید که اشتباه کرده اید و دوباره سیگنال خرید دریافت کردهاید می توانید دوباره بخرید نگران نباشید.