دوره کامل البروکس 2014

         قسمت اول


پرایس اکشن چیست؟
پرایس اکشن هر تغییری در قیمت است که در هر بازاری (مثل بازار بورس آتی و بازار اوراق قرضه و ...) شکل بگیرد، هیچ تفاوتی ندارد. همچنین میتواند برروی هر چارت قیمتی نیز (مثل چارت شمعی، رنکو، پوینت و فیگور...) شکل بگیرد. علاوه بر این می تواند در تایم فریم های متفاوت نیز شکل بگیرد، مثلاً در چارت شمعی می‌توانیم پرایس اکشن را در تایم فریم یک دقیقه، ۵ دقیقه، روزانه و تا ماهانه داشته باشیم. هر تغییری که قیمت ها را روی چارت تشکل میدهد در واقع همان پرایس اکشن است. 
قیمت ها با هر تیک تغییر می کنند و هر تغییر یک رد پا از پرایس اکشن است. در ابتدا که به چارت نگاه می کنیم ممکن است خیلی جزئی به نظر بیاید اما هیچ نقطه و هیچ پرایس اکشنی را نباید نادیده بگیرید چون هر اتفاقی که در قالب قیمت میافتد به خاطر این است که نهادهای قانونی میخواهند این اتفاق بیافتد و ما باید به دنبال ردپای این نهاد های قانونی برویم و اگر فرض کنیم که این نهادها میتوانند بازار را تکان بدهند یا جابجا کنند باید انتظار داشته باشیم که هر حرکتی ممکن است با هر معامله شکل بگیرد. بعضی مواقع نکاتی که می بینیم شاید بی اهمیت به نظر بیایند اما می توانند به معاملات خیلی خوبی منجر شوند.


من اعتقاد دارم که پرایس اکشن بر اساس ژنتیک است و در واقع نوعی از بازتاب رفتار انسان را نشان می‌دهد و رفتار انسان ها هم توسط ژن کنترل می شود. من چارتهای ۱۰۰ سال پیش را نگاه می کنم و میبینم که پرایس اکشنی که الان وجود دارد شبیه به پرایس اکشن آن زمان است. از آنجایی که معتقدم پرایس اکشن در واقع رفتار انسان به کروموزوم انسان را نشان می‌دهد، بنابراین توان اینطور فکر کرد که این روش تا زمانی که گونه جدیدی از انسان بشویم دوام خواهد داشت و معتبر خواهد بود.
 

 

چارت سمت راست زمان رکود بزرگ را نشان می دهد. اگر در زیر چارت زمان چارت نوشته نشده بود یعنی چارت برای امروز است. چارت سمت چپ مربوط به دوران جنگ جهانی دوم است همانطور که می بینید الگوها مثل الگوهای الان هستند.

 

 

ریختن بازار هم در تمام دوره ها مشترک بوده و وجود داشته است‌، مثلاً در سال ۱۹۸۷ بازار ریخته که همه ما در آن دوره بوده ایم. در این نمودار شمع های یک روزه را داریم و شرکت جنرال الکتریک در سال ۱۹۸۷ را نشان می دهد و می بینیم که الگوی اسپایک نزولی و الگوی مثلث را داریم. این نمودار خیلی شبیه به نمودار وسط است که چارت ۵ دقیقه کاستکو را نشان می دهد، که در اینجا هم یک اسپایک نزولی داریم و سپس یک پولبک داریم که این حالت دوباره در چارت آخر نیز رخ داده است: در چارت یک‌دقیقه‌ای امینی هم اتفاق مشابهی رخ داده است. این اتفاقات هر روز میافتد چون که امینی در تایم فریم های کوچک تقریباً هر روز ریزش دارد. کرش کردن یا ریختن بازار در قالب پرایس اکشن چیز خاصی نیست و در تمام بازارها و در تمام تایم فریم ها رخ می دهد.
وقتی می‌ خواهید شروع به یادگیری تحلیل تکنیکال و معامله گری کنید، در اینترنت به دنبال اطلاعات در وب سایت ها و ویدئو های مختلف می گردید و کتابهایی را می ‌خرید و میخوانید. اما به نظر من تقریبا خیلی راحت میتوانیم تحت تاثیر تمام اطلاعات موجود از الگوهای شمعی قرار بگیریم. یعنی اطلاعات بسیار زیاد است و کسی که تازه وارد بازار می شود این را از همه جا می شنود که الگوهای شمعی می توانند شما را پولدار کنند، انگار که رمز موفقیت هستند.


اما باید به این نکته توجه کنید که گلدمن ساکس و شرکت های با معاملات فرکانس بالا و صندوق ‌های پوشش ریسک همگی سودهای کلانی میگیرند اما از الگوهای شمعی استفاده نمیکنند. شرکت هایی با معاملات فرکانس بالا معمولاً از تیک چارت استفاده می کنند و اصلاً الگوهای شمعی را نمی ‌بینند.

صندوق‌های پوشش ریسک هم از ترکیب تحلیل تکنیکال و فاندامنتال استفاده می‌ کنند و گلدمن ساکس هم از معامله‌گران تکنیکال و فاندامنتال استفاده می‌ کند و حقیقتاً شک دارم که آنها توجه زیادی به الگوهای شمعی داشته باشند. پس اگر بزرگترین بازیگران وال استریت سودآور هستند و از الگوهای شمعی هم استفاده نمی کنند؛ آیا همچنان باید الگوهای شمعی پایه و اساس معاملات شما باشند؟ فکر نمی ‌کنم. هر از گاهی سی‌ان‌بی‌سی را نگاه کنید، می توانید آپشن اکشن، فست مانی و هر برنامه دیگری که دوست دارید نگاه کنید. در این برنامه ها خیلی از معامله گران روزانه در مورد معاملات شان صحبت می کنند و می بینیم که همگی از روند و کانال ها می گویند؛ مثلاً می‌گویند که قیمت‌ در پایین کانال و فرصت خوبی برای خرید است، از سقف و کف های قبلی صحبت می کنند و یا مثلاً میگویند که قیمت ها دارند نسبت به اوج قبلی پولبک می زنند و این خودش حمایت است و من اینجا وارد می شوم. تا بحال شنیده اید که بگویند مثلا از روند صعودی خارج شده اند فقط به خاطر اینکه یک الگوی شمعی مثل ابر پوششی سیاه یا شوتینگ استار یا هارامی دیده اند؟ نه همچین چیزی نمیگویند چون آنها از الگوهای شمعی استفاده نمیکنند؛ حالا مثالی از الگوی شمعی در سقف در یک روند صعودی را بررسی می کنیم. آیا این الگو به سودآوری منجر میشود؟ بله یقیناً. حالا چطور باید براساس یک الگوی شمعی در یک روند صعودی معامله کنیم؟ اول اینکه بعد از دیدن ان الگو بلافاصله نمی فروشیم، دوم اینکه صبر میکنیم تا چند شمع دیگر هم شکل بگیرند، بعد پیش بینی می‌کنیم که چه زمانی فروشندگان با ضرر خارج می‌شوند و بعد درست موقعی که آنها از بازار خارج می شوند شما وارد بازار می شوید؛ این جوری با استفاده از الگوی شمعی در سقف سود می کنیم. خیلی از الگوهای شمعی در سقف شکست می خورند و باید در زمانی که فروشندگان در حال ضرر کردن هستند وارد بازار شویم.
 

 

اینجا در چارت روزانه اپل یک الگوی پوشاننده نزولی و یک شمع نزولی خیلی قوی داریم که یک الگوی شمعی استاندارد در سقف است. حالا به نظر شما باید پایین تر از کف بفروشیم؟ به خاطر دارم که در آن روز معامله گران میگفتند که اپل 20 دلار افت کرده است و آخرین باری که اپل 20 دلار افت کرد بعدش رشد کرد پس میخرم و آنها حدس شان درست بود پس این معامله‌گران در قیمت پایانی در این شمع وارد شدند که در نزدیکی میانگین متحرک می باشد. آنها مثل من از میانگین متحرک نمایی ۲۰ روزه استفاده نمی ‌کنند اما از نظر من این یک نقطه ورود است و ۲۰ تا شمع قبلی با میانگین متحرک برخورد نداشتند و یک روند صعودی خیلی قوی داریم و احتمالاً این جا اصلاح میکند و اگر صلاح کند، در نزدیکی کف است پس نباید به این شمع نزولی نگاه کنیم و بگوییم که اینجا باید بفروشیم آن هم فقط به خاطر این که در اینترنت دیده ایم که میگویند این شمع یک سقف را نشان میدهد و بعدش باید خارج بشویم. اما خیلی از معامله‌گران حرفه‌ای و باتجربه دقیقا خلاف آن چیزی که شما می ‌بینید را میبینند و میگویند خوب مثلا جایی که روند صعودی خیلی قوی داریم و خیلی از الگوهای بازگشتی شکست می خورد و تبدیل به پرچم سعودی می ‌شوند پس خیلی بهتر است که در این الگو وارد بشویم تا اینکه خارج شویم.

 

 

و بعد از این الگو چنین اتفاقی افتاد. رشد قوی قیمت را می بینیم و معامله گرانی که در این پولبک وارد بازار شدند کار درستی کردند.
می توان اینطور گفت که بازار یک نیروی سکون دارد یعنی به کاری که قبلاً می کرده ادامه می دهد. پس اگر می خواهید بدانید که در ادامه چه شمع هایی شکل می گیرد، می توانید خیلی ساده به سمت چپ نمودار نگاه کنید چون که نمودار همان حرکت قبلی خود را ادامه خواهد داد؛ مثلاً اگر یک روند صعودی داشته باشیم، ۸۰ درصد از سقف ها شکست می خورند و به پرچم صعودی تبدیل می ‌شوند و اگر هم در روند نزولی باشیم ۸۰ درصد از کف ها شکست می خورند و به پرچم نزولی تبدیل می شوند، اگر هم در روند اصلاحی باشیم ۸۰ درصد از تلاش ‌ها برای شکست سقف و کف به نتیجه نمی ‌رسد و بازار بر میگردد و در جهت مخالف به حرکت خود ادامه می دهد پس در کف و سقف اتفاقات بیشتر می افتد و نباید فقط به شمع ها دقت کنیم. برای سودآوری استفاده از الگوهای شمعی از نظر من ضروری نیست. بهترین معامله گران در وال استریت به الگوهای شمعی اهمیت نمی دهند.


 معامله گری خیلی سخت است و هر معامله گری خیلی زود متوجه می ‌شود که از دست دادن سرمایه خیلی راحت است.

هیچ فرقی ندارد که یک معامله گر چقدر تلاش کند، بالاخره پول از دست می دهد. خیلی ها مطالعه می کنند و برنامه های تلویزیونی و کورس های آنلاین میبینند که بتوانند معامله‌گری خوب شوند؛ کلا خیلی تلاش می کنند که بتوانند معامله‌گری خوبی بشوند اما اهمیتی ندارد که چقدر تلاش می کنند چون حتماً ضرر می کنند و برای مدت طولانی هم ضرر خواهند کرد و اینکه چقدر از الگوهای شمعی اطلاع دارند هم اصلاً اهمیتی ندارد؛ پس  الگوهای شمعی آن‌قدرها هم مهم نیستند و آنقدر ها هم به ما کمک نمی کنند.


 الگوهای شمعی مثل خدایی هستند که وجود ندارد؛ اکثرا بعد از اینکه ضرر می کنند آنقدر ناامید می‌شوند که هر چیزی را میتوانند باور ‌کنند و از همه کمک می‌ خواهند؛ مثلاً فلان استاد میگوید من حرفه ای هستم پس کاری که او میگوید را انجام میدهند. خیلی از اساتید میگویند که الگوهای شمعی تنها راه برای رسیدن به سودآوری است. خیلی ها حرف آنها را باور میکنند اما در معامله گری باید به چیزهای دیگر توجه کنید تا الگوهای شمعی. الگوهای شمعی آنقدرها هم ضروری نیستند که به موفقیت مالی تحلیلگر تکنیکال منجر شوند به عبارتی آنها کمترین اهمیت را در تحلیل گری دارند.


 فقط به حرف معامله‌گرانی که در سی ان بی سی صحبت میکنند گوش کنید. این حرف ها را هر روز هم میزنند؛ مثلاً هدف خود از معامله کردن را می گویند. هیچ وقت نمیشنوید که چیزی از الگوهای شمعی بگویند. تنها چیزی که از آنها میشنوید این است که بازار در نزدیکی کف کانال است، پس بخریم یا اینکه قیمت ‌ها سقف را شکسته اند و حالا دوباره به آن سطح پولبک می‌ زنند و این سقف الان نقش حمایتی دارد پس میخرم. یا اینکه میگویند قیمت ها مقاومت را شکسته اند و به یک موج اصلاحی در نزدیکی سقف نزدیک می شوند پس چون دارند به سقف نزدیک می شوند، من میفروشم.
 معامله گران وال استریت در مورد قوی بودن روند صحبت می کنند؛ اینکه در یک روند صعودی سقف ها و کف ها بالاتر شکل می‌گیرند و در یک روند نزولی هم سقف ها و کف ها پایین‌ تر از سقف و کف قبلی قرار می‌گیرند. آنها در مورد چنین چیزهایی صحبت می کنند نه در مورد الگوهای هارامی، ابر پوششی سیاه یا الگوی مرد به دار آویخته، چون الگوهای شمعی برای سودآور شدن به ما کمکی نمی کنند یا به اندازه نکات دیگری که گفتیم کمکی نمی کنند. این مباحث مباحث اصلی و کلیدی برای سودآور شدن هستند و نه الگوهای شمعی.
 معامله گران وال استریت در مورد ارزیابی فشار فروش و خرید صحبت میکنند. ممکن است که دقیقاً از عبارت فشار خرید و فروش استفاده نکنند اما همیشه می گویند که یک روند (صعودی یا روند نزولی) قوی شده است. این خودش یعنی فشار فروش و خرید. در مورد ریسک و بازدهی و احتمال هم صحبت می کنند. کلا از این سه کلمه در کنار هم استفاده می کنند؛ مثلا میگویند که ریسک و احتمال کم هست اما بازدهی خیلی بالاست یعنی معامله از نظر ریاضیاتی معقول و مناسب به نظر می‌آید. مخصوصاً معامله‌گران آپشن در مورد این سه کلمه خیلی صحبت می کنند؛ مثلاً می گویند احتمال موفقیت در یک معامله کم است اما بازدهی نسبت به ریسک آنقدر زیاد است که ممکن است ارزش داشته باشد، موضوع دیگری که مهم است، مدیریت معامله است یعنی وقتی وارد معامله ای شدید می‌خواهید چکار کنید؟ استاپ را تغییر میدهید؟ چطور؟ وقتی معامله بر خلاف نظر شما پیش می رود آیا به حجم معامله اضافه می کنید؟ معامله‌گران حرفه ای می گویند که مثلاً وارد بازار شدم و بازار افت کرد و باز هم خریدم؛ این بدین معنی نیست که در ابتدا در یک الگوی شمعی خریده‌ اند و بعد که قیمتها افت کرد دوباره الگوی دیگری شکل گرفته که باعث شده به معامله خود اضافه کنند نه، آنها اینگونه فکر می کنند که روند صعودی است و این فقط یک پولبک است و ما در یک ناحیه حمایتی هستیم و فکر می ‌کنند که روند ادامه دارد چونکه ۸۰ درصد از مواقع روند ها ادامه دارند.
 شما برای اینکه بتوانید معامله‌ گر خوبی بشوید به تمام این موارد احتیاج دارید. و اینکه بدانید الگوهای شمعی کاملاً غیر ضروری هستند. این الگوها می‌ توانند مفید باشند ولی بخش کوچکی از یک تصویر خیلی بزرگ هستند. شاید شنیده باشید که معامله گران در مورد ستاپ صحبت می‌کنند و می گویند که ما به دنبال ستاپ خرید هستیم. در اینترنت می بینید که می گویند برای پیدا کردن ستاپ باید به دنبال الگوهای شمعی باشید و الگوهای شمعی سیگنال می دهند. یک ستاپ از دو چیز تشکیل شده است: اولی سیگنال است (برای مثال همان الگوهای شمعی) و دومی هم محل قرارگیری سیگنال است (مثل تمام شمع ها در سمت چپ نمودار یا حمایت و مقاومت و تمام مباحثی که تا اینجا گفتم که در گذشته نمودار شکل گرفته اند). اگر اتفاقی که در سمت چپ نمودار افتاده است را نادیده بگیرید، مطمئن باشید که معامله گر موفقی نمی‌شوید ولی اگر از الگوهای شمعی و سیگنال آنها استفاده نکنید همچنان می توانید یک معامله گر موفق بشوید. بنابراین اتفاقاتی که در گذشته افتاده خیلی مهم تر از الگوهای شمعی است، این دو مورد منجر به شکل گیری ستاپ می شوند. بهترین ستاپ ها در محل مناسبی شکل گرفته‌اند؛ مثل خرید در حمایت و فروش در مقاومت. همچنین در یک ستاپ خوب باید یک شمع سیگنال هم داشته باشیم که در آن وارد بشویم ولی این شمع فقط به ما کمک می‌کند و ضروری نیست. وقتی در یک روند صعودی هستید، می‌توانید در قیمت پایانی شمع نزولی خرید کنید حتی اگر هیچ سیگنال خریدی وجود نداشته باشد در مقابل، وقتی در یک روند نزولی هستید می‌توانید در قیمت پایانی شمع صعودی بفروشید حتی اگر هیچ سیگنال فروشی نداشته باشید؛ پس اتفاقاتی که در گذشته نمودار افتاده است خیلی مهمتر از الگوهای شمعی یا چند تا شمع قبلی می باشد.

 

 

معامله گری می تواند به سودآوری منجر شود اما این روش صحیح برای انجام دادن آن نیست. 


ال بروکس: وقتی ۲۵ سال پیش تازه معامله گری را شروع کردم، اندیکاتور های خیلی زیادی را روی چارت انداختم و امیدوار بودم که با استفاده از آنها پولدار بشوم ولی ضرر کردم.
 

 

یک روز تصمیم گرفتم که تمام اندیکاتور ها را کنار بگذارم و فقط روی چارت تمرکز کنم و این چارت همان چارتی است که یک دقیقه پیش به شما نشان دادم. اندیکاتور هایی که روی چارت بود را حذف کردم و روی صفحه وقتی اینطور به آن نگاه می کنید واضح تر به نظر میآید. اینجا یک الگوی گوه نزولی داریم بعدش یک اسپایک سعودی و بعد از شکستن الگوی گوه یک پولبک داریم؛ بعد از آن الگوی کف دوقلو داریم که شکسته شده و بعد از آن پولبک. اگر تمام اندیکاتور ها را کنار بگذارید، بر روی چارت تمرکز کنید و فقط به خود پرایس اکشن دقت کنید، آن گاه مطمئن باشید چیزهایی را می توانید ببینید که با وجود اندیکاتورها نمی توانستید ببینید. حتماً نباید چارت ۵ دقیقه ای را نگاه کنید می توانید هر چارتی را ببینید.

 

 

برای مثال در اینجا چارتی را داریم که در هر شمع هزار معامله انجام شده ولی شکل کلی چارت همچنان شبیه شکل قبلی آن است و پرایس اکشن هم یکیست. 

 

 

این هم یک نوع چارت دیگه ای است که در هر شمع ۳۰۰ هزار معامله انجام شده است مجدد می بینید که پرایس اکشن با حالتهای قبلی مشابه است.

 

 

یا در اینجا یک دامنه معاملاتی ۵ دقیقه ای از PBR را داریم که در این چارت هم ساختاری مشابه با چارت های قبل میبینیم؛ بنابراین اهمیتی ندارد که از چه نوع چارتی استفاده می کنید تمام چارت ها رفتارهای انسان را نشان می دهند.

 

 

اینجا هم چارت ماهانه PBR را داریم و همانطور که می‌بینید ساختار و پایه پرایس اکشن همانند چارت قبلی می باشد اینجا یک قله خرید داریم که به شکل پارابولیک هست. پرچم نهایی داریم و سپس اسپارک نزولی خیلی قوی. بعد دوباره قیمت‌ پولبک زده و کف را تست کرده است. پس همان طور که می بینید در کل چارت الگوهایی داریم که می توانید براحتی با آنها معامله کنید .
این جلسه تحت عنوان پرایس اکشن چیست به پایان رسید.